این همه باهاش حرف بزنه ازش چیز بخواد
اونم با مهربونی جوابشو بده ...
.
آدم عید قربان تولد همون عموش باشه
بعدم روز به این مهمی رو یادش بره ... :(
...
تولدت مبارک حاجی جان :)
من به لبخند تو محتاجم.
واسه تو
این همه باهاش حرف بزنه ازش چیز بخواد
اونم با مهربونی جوابشو بده ...
.
آدم عید قربان تولد همون عموش باشه
بعدم روز به این مهمی رو یادش بره ... :(
...
تولدت مبارک حاجی جان :)
من به لبخند تو محتاجم.
واسه تو
سلام
این چند روز خوش گذشت؟؟
قابل توجه دانشجويان محترم
كليه كلاسهاي استاد خانم پارسی روز دوشنبه مورخ ۲۲/07/۹۲
تشكيل نميگردد.
داغ تو گرمم می کند...
بی تو مرا گلو
برای چای هم بسته است...
همچون باران باش ، رنج جدا شدن از آسمان را در سبز کردن زندگی جبران کن . . . .............................................................. |
پنجره ی باران خورده ات را باز کن. چند سطر پس از باران. چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده. دلم برایت تنگ است. .............................................................
|
این خطو این نشان…
که دلت به هیچکس به اندازه ی من تنگ نخواهد شد..
برای شیطنتام …
برای خندیدنم …
برای نگاه کردنم …
برای حرف زدنم …..برای تمامی لحظه هایی که کنارم داشتی…
دلت برای اینها تنگ خواهد شد…شک ندارم …سلام مرابه روزهای خوشت برسان…
روی خوش غرورت و لجبازیت و ببوس..
حرفهای دردل مانده ی من هم بلند بلند سلام می رسونند.
وعدهی دیدارمان راس ساعت پشیمانی…
سلااااااااااااام!دوست خوبم نیلو در همایش بتا دیروز حضور داشته و برام خلاصه ای از دیروز رو فرستاد برای خوندش برید ادامه مطلب.....
مراسم تجليل از ملي پوشان واليبال ايران با اجرااحسان
سلام دوستان...اعضاي تيم ملي واليبال ايران که در رقابت هاي قهرماني آسيا موفق به کسب مقام نخست شده بودند طي مراسمي مورد تجليل قرار گرفتند...حضور حميد ماهي صفت و محسن يگانه هم از نکات جالب مراسم تجليلي بود که با اجراي احسان برگزار شد
دایی جون سلام
یه چند وقت پیش، مثلن حدود یه سال و نیم پیش که زیاد حالم خوب نبود با یکی از دوستام که شما نمیشناسی – بیشتر دوستای منو شما نمیشناسی- یه جریان ای-میلبازی راه انداخته بودیم. همین الان فایلشو پیدا کردم. دیدم که چقدر اون ای-میلا حالمو خوب کرده بوده اونموقع. خیلیم چرتو پرت نوشته بودم ولی خب حال بد بهترین بهونهست برای این که هر مزخرفی دلت میخواد بنویسی. برای همین دلم خواست که یه نامهی دیگه برات بنویسم.
برای نوشتن خیلی چیزا لازم دارم، بیشتر از همه یه چیزی که روم نمیشه به شما بگم. ولی نوشتن این نامهها برام آسونتره. دنیارو چه دیدی شایستی که این نامهها یه راهی شد برای این که اون چیزَرو داشته باشم. همین که کافیه یه صفحهی جدید تو وُرد(Word) باز کنیو شروع کنی به نوشتن، اونم برای کسی که به احتمال قریب به یقین اینارو هیچوقت نمیخونه؛ پس لازم نیست حواست خیلیَم جمع باشه، خودش یعنی خیلی امکانات برای نوشتن.
از هفتهی پیش یه قراری با خودم گذاشتمو یه برنامه برای خودم نوشتم (البته تو نوشتن برنامه تنها نبودم):
1. حواسم به خودم باشه. (مثلن یه چیزی که دوست دارم برای خودم بخرم یا یه غذایی که هوس کردم بخورم)
2. یه چیزی خلق کنم. (که با توجه به تواناییهای محدود من یعنی یه چی بنویسم)
3. بدمینتون بازیکنم.
4. ورزش کنم.
5. با خودم تو آیینه حرف بزنم.
فکرنکنم لازم باشه که بگم چرا قرار گذاشتم این کارارو بکنم. ولی میتونم بهت بگم مورد 4و5 تا حد زیادی انجام شدن. مورد 1 پول لازم داره پس هنوز در مرحلهی برنامهریزیه (شما بخون تنبلی). مورد 3 چون تنهایی نمیشه منتظرم که یکی پیشنهادشو بهم بده (بازم بخون تنبلی). فقط میمونه مورد 2. که اونم الان دارم انجام میدم.
"تولستوی" یه تعریف جالبی از هنر داره: "هنر فعالیتی انسانیست که در آن شخص آگاهانه به وسیلهی علائم خارجی، احساساتی را که با آنها زندگیکردهاست دست به دست دیگران میدهد، تا اینکه دیگران هم آلودهی آن شوند و تجربه کنند." خیلی وقته دلم میخواد برم یه جای شلوغ مثلن مترو یا اتوبوس یا پارک بشینمو برای آدمایی که میبینم گذشتهو حالو آینده بسازم، اونجوری که خودم دلم میخواد. این حس خوبی بهم میده ولی تا حالا این کارو نکردم. شاید بتونم اینو به برنامهم اضافه کنم.
نمیخوام این نامهم به اندازهی قبلی طولانی بشه، پس فکر کنم تا همینجا بس باشه.
زیاده قربانت
پ.ن1: پاراگراف دوم با "برای نوشتن" شروع شد با همونم تموم شد.
پ.ن2: پیش مامان نشستم دارم اینو مینویسم، مامان داره یه چیزی از تلویزیون نگاه میکنه. منم بعضی وقتا که دارم فکر میکنم به جملهی بعدی نگام میفته بهش، به تلویزیون. نمیفهمم که چرا باید چند دقیقه از یه قسمت 45دقیقهای یه سریال صرف غذاخوردن آدمبدهی داستان بشه که هیچ چیزی به اطلاعات ما از اون اضافه نمیکنه.
پ.ن3: این یه پاراگراف از همون ای-میلاست:
امشب حسابی دلم میخواست که رانندهی BRT باشم. این آخرین سرویسم باشه، برای همین همهی خستگیام یادم رفتهباشه. هر اتوبوسی که از کنارم ردمیشه با رانندهاش خوشو بش کنمو 2تا بوق پشت سرهم براش بزنم. آخر شبم که میرم خونه نیم کیلو بستنی سنتی بخرم برای بچههام؛ آخه امروز حقوقمو ریختن به حسابم. تو راهم به هیچی فکر نکنم غیرِ زنم که امشب میخوام پیشِش بخوابم.
پ.ن4: "زیاده قربانت" هم از یه نامهی دیگهست. از یه آدم بزرگ به یه آدم بزرگ دیگه.
ای جونم
قدمت روی چشام بیا و مهمونم شو
گرمی خونم شو ببین پریشون دلم
بیاو ارومم کن
ای جونم
میخوام عطر تنت بپیچه تو خونم
تو که نیستی من سرگردون دیوونم
ای جونم
بیا که داغونم
ای جونم
عمرم نفسم عشقم تویی همه کسم وای که چه خوشحالم تو رو دارم ای جونم
ای جونم دلیل بودنم عشقت مثل خون تو تنم
ای جونم چه خوشحالم تو رو دارم ای جونم
ای جونم خزونم
بی تو ابر پاره بارونم
بیا جونم
بیا که قدر بودنتو میدونم
میدونی اگه بگی که میمونی منو به هر چی میخوام میرسونی
تو که جونی بیا بگو که میمونی
جونم عمرم نفسم عشقم تویی همه کسم وای که چه خوشحالم تو رو دارم
ای جونم من این حس قشنگو به تو مدیونم
میدونم تا دنیا باشه عاشق تو میمونم میدونم میمونم
ای جونم دلیل بودنم عشقت مثل خون تو تنم
ای چه چه خوشحالم تو رو دارم ای جونم
تقدیم به عشق رویا هاH.R.S
تعداد صفحات : 13