کجا پایت مانده اتست
و اشکهایت گیر افتاده
تا خودت را به آتش بکشی
من بارانم....
خواهش می کنم پیامکت را بردار.
2
حواست کجاست ؟
کدام سمت به پوچ رو زده ای ؟
می خواهم شاخه رها کنم
وریشه ها را در تو ببرم
باران تنها مرهم جنگلی ست که آتش گرفته است .
3
خودتان را به بیقراریه این تنها ارسال کنید
پس دو نفر می شوم کنار شما
سر به زانوی روزگار
وتکرار خودم .
4
برای یک لقمه دارو
پدرم سبیل گرو می گذارد
و مادرم امام زاده هایش را
من اما به خدا مشکوکم .
5
تو از شهر قشنگان آمده ای
پیراهنت تافته و جدا بافته
با شکمی پا به ماه
ای قربانت بروند حوریان حاجی
از عرقچین تو نسیم زنای بهشتی می آید
و باکره ها را هر شب در تسبیح ذکر می کنی
ما اما ،از رحم شیطان رجیم لخت آمده ایم
مان حرم ها و فاحشه ها
با سری شکسته
و عصایی سه سر
تا لقمه های زیادی ،
را از سفره تو بزنیم
تو به دین خودت
ما به دین خودمان .